admin
23 مهر 1402

انشا صفحه 41 نگارش نهم (یک نوشته به زبان عادی و ادبی)

0 دیدگاه

انشا صفحه 41 نگارش پایه نهم (یک نوشته به زبان عادی و ادبی)

انشا یک نوشته به زبان عادی و ادبی صفحه ۴۱ مهارت های نوشتاری نهم

انشا صفحه 41 نگارش پایه نهم (یک نوشته به زبان عادی و ادبی)

کتاب: صفحه 41 نگارش پایه نهم

انشا شماره ۱ : انشا درباره فصل زمستان به زبان عادی و ادبی:

نوشته درباره زمستان به زبان ادبی:

من فصلی که زمین پیراهن سفید خود را بر تن میکند را دوست میدارم در این فصل سنگ ها از به خود لرزیدن می شکنند و اشک شوق ابر ها همانند گلوله های آبی بر زمین می افتند و رفت و امد را بر مردم سخت می کنند و تمام این ها دلالت بر وجود آفریننده ی هستی لا ینتها است
فصل سفید می آید و سیاهی ها را از هوا ناپدید میکند و هنگامی که ابرهای سیاه پوش و ابستن برف و باران او نیستند آسمان مانند چلچراغی روشن میشود بعضی ها از فصلی که درختان مو های بلند و سرسبز دارند خوششان می آید و بعضی ها فصلی که درختان به خواب می روند را دوست میدارند

و باز هم همه ی این ها نشانه هایی هستند از آفریننده ایماهر و زبردست که این ها را بر تابلوی طبیعت نقش کرده پس چه خوب است که ما با چشم دل به این اثر زیبای خداوند نگاه کنیم و از ان لذت ببریم

نوشته درباره زمستان به زبان عادی:

من زمستان را خیلی دوست دارم در زمستان هوا سرد میشود و برف یا باران از آسمان می بارد و رفت و آمد در داخل شهر و اطراف آن با مشکل رو به رو میشود ولی با این حال همین اندازه که می دانم فصل زمستان هم مثل بقیه ی فصل ها نشانه ای از عظمت خدای بزرگ استباعث آرامش من می شود

در فصل زمستان هوا خیلی پاک و صاف می شود و در زمانی که ابر ها نیستند موقع شب ستاره ها درخشندگی خاصی پیدا می کنند و این زمان بهترین موقع برای دیدن سیاره ها ستارگان و سایر صور فلکی است
بعضی ها فصل بهار و تابستان را دوست دارند و از فصل پاییز و زمستان خوششان نمی اید اما برای من هر فصلی نشانه ای است از شاهکار طبیعت و آفریننده ی آن و این طبیعت گوشه ای از قدرت خداوند تواناست پس چه خوب است ما هم در هر فصل با نگاهی قدر شناس کمال لذت را از زیبایی های آن ببریم


صفحه بعد :

بازآفرینی مثل نویسی صفحه 44 نگارش نهم (کوه به کوه نمی رسد آدم به آدم می رسد)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *