admin
01 آبان 1402

جواب فعالیت صفحه 30 و 31 نگارش هفتم (موضوعی را انتخاب کنید و درباره آن متنی بنویسید )

0 دیدگاه

جواب فعالیت صفحه 30 و 31 نگارش پایه هفتم (موضوعی را انتخاب کنید و درباره آن متنی بنویسید )

پاسخ فعالیت نگارشی صفحه 30 و 31 انشا هفتم

پایه هفتم – درس دوم – صفحه ی ۳۰ و ۳۱ – فعالیت نگارشی

جواب فعالیت صفحه 30 و 31 نگارش هفتم (موضوعی را انتخاب کنید و درباره آن متنی بنویسید )

جواب صفحه 31 نگارش هفتم

کتاب نگارش پایه هفتم – درس دوم – صفحه 30 و 31:

موضوعی را انتخاب کنید و درباره آن متنی بنویسید سعی کنید هر بخش موضوع مقدمه تنه نتیجه نوشته شما ویژگی های لازم را داشته باشد

جواب فعالیت صفحه 31 نگارش پایه هفتم : 

موضوع شماره 1 : باران

مقدمه :

دست به قلم بردن و در مورد باران نوشتم برایم سخت است اما به یاد می آورم که روزی در کنار یک صخره در کنار یک دریای پرتلاطم نشسته بود و در فکری عمیقی بودم.

در آن هنگام به دنبال موضوعی بودم که بتوانم انشایم را با ان شروع کنم که یک دفعه صدای امواج خروشان و خشمگین دریا مرا به سوی خودش کشاند و جلب توجه کرد.

در همین حال چشمانم به یک صدف خورد که با موج دریا به سمت من آمده بود.

خم شدم و صدف را در دستانم گرفتم نوری زیبا از آن به چشمم میخورد در همان لابه لای نور کلمه زیبایی چون باران می درخشید.

درست است آری در همین هنگام بود که تلنگری بر من وارد شد که موضوع انشا خودم را باران بنانم و این صدف باعث شد که موضوع انشا خودم را انتخاب کنم.

بدنه کلی:

ب به معنی باران است که مرا به یاد خانه های قدیم در خانه ی پدربزرگ و مادربزرگم بودم می اندازد.

الف به معنی آن اسمانی است که هناگ شروع باران تیره و خشمگین میشوند.

ر به معنی مرا به یاد رنگین کمال هفت رنگ می اندازد که هنگامی باران می بارد

و همزمان خورشید از زیر ابرها بیرون می آید و بر قطرات باران می زند رنگین کمال شکل میگیرد.

الف همان ارامشی است که هنگام باریدن باران و قدم زدن زیر نم نم باران به وجود می آید.

ن آری ناودان های خونه هامون نسترن های باغچه هامون.

نتیجه :

باران زیباست باران خوب است باران مرا به یاد دوران کودکی ام دوران بچه بازی هایم می اندازد.

به یاد زمان دورهمی های قدیمی می افتیم و هزاران بهانه ی دیگر…

**************

موضوع شماره 2 : نعمت های خدا

مقدمه :

برای پیدا کردن نعمت های خدا لازم نیست خیلی فکر کنیم هر چیزی که در اطراف ماست اگر درست به آن نگاه کنیم نعمتی از نعمت های خداست . حتی همین قلم و کاغذی که در درست دارم و دستانی که با آنها انشا مینویسم و مغزی که با آن فکر میکنم و حتی همین نعمت حیات . پس با نام خدا انشای خود را آغاز میکنم و از بخشی از نعمت های کمک میگریم تا در مورد نعمت های دیگرش سخن بگویم.

بدنه:

بسم الله الرحمن الرحیم 

میگویند وقتی یک نوزاد میخواهد متولد بشود نگران است که دنیا چه جور جایی است .

اما فرشته ها به او دلگرمی میدهند که مادری مهربان در دنیا از او مراقبل میکند.

نعمت پدر و مادر اولین و بهترین نعمت های خداوند هستند که از ابتدا پا به پا در مسیر زندگی ما را همراهی میکنند.

بعد از خداوند نعمت های بی شمار دیگری برای طی کردن مسیر زندگی در اختیار ما قرار میدهد.

نعمت راه رفتن ، سخن گفتن ، شنیدن ، بوییدن و لمس کردن

نعت اندیشیدن ، دوست داشتن ، عشق ورزیدن .

نعمت دوستان واقعی که زندگی را برای ما دلپذیر تر میکنند

و البته گاهی دشمنانی که با بدی کردن به ما درس های مهمی در زندگی میدهند.

برای پیدا کردن نعمت های الهی لازم نیست در جست و جوی چیزهای عجیب و غریب باشیم

همین عطر خوشمزه غذای مادر که با عشق برای ما تهیه میکند.

و دستان پینه بسته زحمتکش پدر که دست نوازش روی سر ما میکشد.

همین نعمت تحصیلی که در جهان بسیاری از کودکان از آن محرومند .

نعمت امنیت وقتی هنوز کودکان زیادی در جنگ و کشتار در جهان چشم میگشایند.

و نعمت بازی کردن و شادی

نعمت خندیدن و گریستن …

نعمت دیدن این همه نشانه های الهی در جهان

ستاره ها ، ماه زیبا ، دریای بی کران ، دشت های گسترده ، کوه های بلند ، جنگل های انبوه ، رود های جاری ، پرنده های خوش آواز ، حیوانات شگفت انگیز و … نعمت های بیشماری که از شمردن آنها خسته میشوی ولی آنها تمام نمیشوند.

اما گاهی فکر میکنم بهترین نعمتی که کمتر از آن یاد میکنیم این است : این که خدایی داریم که در سختی به او پناه ببریم . این که در کشوری به دنیا آمده ایم که همه خدا پرست و شیعه هستند. نعمت وجود ائمه که پناه ما در غم و سختی هستند .

نتیجه گیری:

به راستی چگونه میتوان این همه نعمت را شکر کرد . به نظرم یک راه ساده و در عین حال سخت وجود داد. خوب بودن . خوب بودن . خوب بودن

**************

موضوع شماره 3 : فوتبال

مقدمه :

فوتبال همیشه بخشی از رویا های مرا ساخته است

و من میخواهم امروز در مورد یکی از رویا هایم یعنی فوتبال و فوتبالیست شدن برای شما انشا بنویسم .

بدنه:

همیشه در رویاهایم به باشگاه فوتبال می رفتم و از نزدیک تک تک لحظه ها را حس می کردم، لحظه هایی که بسیار برایم لذّت بخش بود. از زمانی که بسیار کودک بودم علاقه شدیدی به توپ و بازی فوتبال داشتم این علاقه ناشی از علاقه ی شدید پدر و برادرم به بازی فوتبال بود.

بسیاری از شب ها تا دیروقت با برادرم بیدار می ماندم و بازی فوتبال را تماشا می کردم تا بالاخره یکی از روزهای خوب خداوند، برادرم با بلیطی به خانه آمد. بسیار خوشحال شدم و با ذوق فراوان به سمت ورزشگاه مسابقه فوتبال رفتیم همین که به بیرون ورزشگاه رسیدم فهمیدم که تنها من نیستم که علاقه ی وافری به فوتبال دارم. همه جا تا چشم می خورد مردان و پسرانی بودند که برای مسابقه فوتبال آمده بودند.

در آخر با گذر از آدم ها و تحمل مشقت های فراوان جای خالی در بین صندلی های تیم مورد علاقه ام پیدا کردم، اما این جای خالی پشت تور دروازه بود. هر چند دیدن مسابقه از این مکان بسیار سخت بود اما کم کم که محو مسابقه بودم، انگار دیگر خودم نبودم انگار مانند خواب هایم بخشی از دروازه شده بودم.توپ که به سمتم می آمد می ترسیدم و به خود می لرزیدم. آخر بعد از ترس های بسیار توپی از دروازه بان گذشت و من را لرزاند. آری تیم مورد علاقه من گل خورد.

بازی با درگیری های بسیار و کشمکش هایی بین دو تیم تمام شد. هر چند تیم مورد علاقه من نبرد، اما من هنوز از ذوق آن لحظه که بخشی از دروازه شده بودم نمی توانستم شب بخوابم. وقتی چشم هایم را می بندم انگار دوباره تور دروازه می شوم. توپ دارد به سمتم می آید. آری به خود می لرزم.

نتیجه گیری:

دوران کودکی و علاقه های آن ناب و با ارزش است.

باید از تک تک لحظه ها لذّت برد. باید کودکی را با خیال های زیبای آن حس کرد.

فوتبال ورزشی با عشق و هیجان فراوان است.


صفحه بعد : 
بازنویسی حکایت نگاری صفحه 35 نگارش هفتم (فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *