پایه هفتم – درس سوم 3 – صفحه ی ۴۵ – یک دست صدا ندارد
رسانه اکسیر آموز در این بخش به مثل نویسی صفحه 45 کتاب نگارش پایه هفتم – درس سوم پرداخته است و در ادامه جواب این مثل نویسی برای شما دانش آموزان گرامی گردآوری کرده است ….
1. نوشته زیر را بخوانید، اصل ضرب المثل را با شکل گسترش یافته آن مقایسه کنید.
ضرب المثل: «یک دست، صدا ندارد»
صاحب خانه، همرزمانش را برد توی یک اتاق و گفت : «شماها اینجا راحت ترید». یک نفر از آنها آواز می خواند و بقیه دست می زدند. صاحب خانه، هر چند وقت یکبار، به جمعِ آنها سر می زد و برایشان چای و شیرینی می آورد. مردی گوشه اتاق، کنار حاج داوود نشسته بود و به در و دیوار نگاه می کرد. صاحب خانه، توی اتاق سرکشید و چشمش به مرد ساکت افتاد و به او گفت: «اخوی، اگه با ما قهری، چرا اومدی عروسی پسرم؟»
همه برگشتند و به مرد ساکت نگاه کردند. حاج داوود گفت : «از همرزمان قدیمه». صاحب خانه، گفت: «خیلی خوش اومدن؛ امّا اینجا که دیگه جبهه نیست، اینجا عروسی پسر منه، اگه دست نزنید و شاد نباشید ناراحت می شم». مرد ساکت از جایش بلند شد و گفت : «خیلی دلم می خواست دست بزنم؛ ولی حیف که :یه دست صدا نداره!»
همه به آستین چپ مرد که آویزان بود، نگاه کردند.
1. نویسنده به شیوه بسیار زیبایی این ضرب المثل را گسترش داده است بدین گونه که خواننده تا انتهای متن در انتظار گنجاندن ضرب المثل در دل آن می باشد و با خود می گوید چگونه نویسنده می خواهد این ضرب المثل را در دل متن جای دهد.
صفحه بعد:
گسترش مثل نویسی صفحه 46 نگارش هفتم (هر که بامش بیش برفش بیشتر)