admin
09 آذر 1402

پاسخ و گسترش مثل نویسی صفحه 122 نگارش پایه دهم

0 دیدگاه

پاسخ مثل نویسی صفحه 122 نگارش دهم + گسترش ضرب المثل

گسترش مثل نویسی صفحه ی 122 نگارش پایه دهم

جواب مثل نویسی صفحه 122 نگارش دهم

پاسخ مثل نویسی صفحه ی 122 نگارش پایه دهم

رسانه اکسیر آموز در این بخش به مثل نویسی صفحه 122 کتاب نگارش پایه دهم پرداخته است و در ادامه چند نمونه پاسخ برای شما دانش آموزان گرامی گردآوری کرده است ….

پاسخ گسترش مثل نویسی با ماه نشینی،ماه شوی،با دیگ نشینی،سیاه شوی نگارش دهم :

اگر کسی با آدم های تنبل دوستی کند، کم کم او هم تنبل می شود. اما اگر با آدم های زرنگ دوستی کند، کم کم زرنگ می شود.

اگر کسی با آدم هایی دوستی کند که حرف های زشت می زنند، کم کم او هم حرف های زشت بر زبان خواهد آورد. امّا اگر با آدم های با ادب دوستی کند، با ادب می شود.

اگر کسی با آدم های کثیف و شلخته دوستی کند، کثیف و شلخته می شود. ولی اگر با آدم های تمیز دوستی کند، او هم به تمیزی علاقه مند می شود و سعی می کند همیشه تمیز باشد.

حتما از این مثال ها فهمیدی که می خواهم چه بگویم. من می خواستم برایت معلوم کنم که اگر با آدم های خوب دوست بشوی، آدم خوبی خواهی شد و اگر دوستان بدی انتخاب کنی، کم کم خودت هم جزء آدم های بد خواهی شد.

به قول معروف «با ماه نشینی، ماه شوی، با دیگ نشینی، سیاه شوی.» یعنی دوست خوب، تو را به سوی خوبی ها می برد و دوست بد، تو را به طرف بدی ها می کشاند.

جواب های بیشتر (با ماه نشینی،ماه شوی،با دیگ نشینی،سیاه شوی) – کلیک کنید

—————

پاسخ گسترش مثل نویسی جایی که نمک خوردی،نمکدان مشکن نگارش دهم :

مقدمه : قدر خوبی هایی که افرادی را که در زمان مشکلات و سختی ها به ما یاری دادند و ما را کمک کردن بدانید به خاطر اینکه این افراد همان افرادی

هستند که در زمانی که شما در درد و رنج بوده اید به شما یاری رساندند. دقیقا زمانی که به غیر از آنها هیچ کسی دیگری به شما اهمیت نمی‌داد.

بدنه : در خیابان های یک شهر دور افتاده مردی تشنه و گرسنه راه میرفت و از بدی روزگار می نالید. یک مرد دیگری که صدای مرد فقیر را شنید و وضع لباس

و پوشش آن مرد را دید بسیار اندوهگین و ناراحت شد. به پیش آن مرد فقیر رفت و او را به خانه اش دعوت کرد تا اندک غذایی که دارد با پیرمرد فقیر شریک

شوند تا شاید کمی غم مرد فقیر التیام یابد. مرد فقیر بسیار خوشحال و شادمان شد و به سمت خانه آن مرد رفتند و زن خانه هر چه که در خانه داشتند روی

سفره گذاشته و مرد فقیر خورد و سیر شد پس از اینکه مرد غذا را خورد از آنها بسیار تشکر کرد و با لباس جدیدی که به او داده شد از خانه خارج شد. زمان

های زیادی از این ماجرا گذشت و مرد فقیر راه خود را گم کرده و به دزدی از منازل پرداخت در یکی از دزدی هایی که در حال انجام دادن آن بود متوجه شد که

قبلا در این خانه حضور داشته است و نان صاحبخانه این منزل را خورده است. حواسش پرت شد و به یاد روزی افتاد که صاحب خانه او را با غذاهای بسیار

پذیرایی کرده بود و در این فکر بود که دستش به نمک دانی که در آنجا قرار داشت خورد و نمکدان شکست صاحبخانه از خواب بیدار شد و این مرد فقیر را در

حین دزدی دید و مرد فقیر بسیار ناراحت شد صاحب خانه رو به مرد فقیر کرد و گفت : در خانه من نان و نمک خورده‌ای ولی الان نمکدان خانه را شکستی آنجا

بود که دیگر پشیمانی هیچ سودی نداشت و اتفاقی که نباید می افتاد افتاد.

نتیجه: این ضرب المثل برای این امر ساخته شده است که در ذهن مردم بماند که جواب خوبی را با بدی نمیدهند جایی که نمک خوردی نمکدان مشکن.

جواب های بیشتر (جایی که نمک خوردی،نمکدان مشکن) – کلیک کنید

—————

پاسخ گسترش مثل نویسی فلفل نبين چه ريزه،بشكن ببين چه تيزه نگارش دهم :

موشی به نام فلفلی در دشت برای خودش لانه ای درست کرد و خیالش راحت بود که زمستان را به خوبی سپری می کند .

یک روز گاوی برای علف خوردن به دشت آمد و روی لانه آقا موشه نشست و مشغول استراحت شد .

موش آمد و از آقای گاو خواهش کرد که از روی لانه اش بلند شود تا خراب نشود . ولی گاو هیچ توجهی به موش نکرد و گفت : ” تو نیم وجبی به من دستور می دهی که از اینجا بلند شوم . می دانی من کی هستم؟ می دانی من چقدر قوی و پر زورم؟ حالا برو پی کارت و بگذار استراحت کنم . “

موش دوباره خواهش و التماس کرد ولی فایده ای نداشت و گوش آقا گاوه به این حرف ها بدهکار نبود . موش پیش خودش فکر کرد حالا که با خواهش کردن مشکلش حل نشده باید کار دیگری بکند .

بعد یک دفعه روی آقا گاوه پرید . گاو از خواب بیدار شد و خودش را تکان داد . موش روی گوش گاو پرید و یک گاز محکم از گوش او گرفت . گاو از جایش بلند شد و شروع به تکان دادن سرش کرد . ولی موش روی زمین پرید و در یک سوراخ پنهان شد و گاو نتوانست کاری کند.

وقتی گاو دوباره خوابش برد، موش دم گاو را گاز گرفت و روی درخت پرید . گاو از درد بیدار شد . خیلی عصبانی بود، سعی کرد که بالا بپرد و موش را بگیرد تا ادبش کند ولی دستش به او نمی رسید .

موش گفت : ” اگه بازهم روی لانه من بخوابی، گازت می گیرم . “

گاو دید چاره ای ندارد جز اینکه از آنجا برود و جای دیگری بخوابد. پس پیش خودش گفت: ” فلفل نبین چه ریزه ، بشکن ببین چه تیزه . با این قد و قواره فسقلی اش چه جوری حریف من شد .

—————

پاسخ گسترش مثل نویسی شاهنامه آخرش خوشه نگارش دهم :

در گذشته هر کس شاهنامه می خواند، وقتی به ستایش محمود غزنوی می رسید به گمان خود همت سلطان را در تنظیم شاهنامه تحسین می کرد اما افراد آگاه به او می گفتند: تا وقتی که به پایان شاهنامه نرسیدی، نسبت به رفتار محمود غزنوی قضاوت نکن زیرا که «شاهنامه آخرش خوش است.» یعنی در آخر شاهنامه است کهحق ناشناسی محمود به خواننده تفهیم می شود. این جمله بعد ها به ضرب المثل تبدیل شد و عاقلان به هر کس که دست به کار نابخردانه ای بزند و اصرار بر ادامه آن داشته باشد می گویند: «شاهنامه آخرش خوش است.»

—————

 

دهمی ها شاید این مطالب به دردتان بخورد – اینجا کلیک کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

preloader