رسانه اکسیر آموز در این بخش به یکی از ضرب المثل های صفحه ۹۳ کتاب نگارش پایه دوازدهم پرداخته است و در ادامه چند نمونه پاسخ برای شما دانش آموزان گرامی گردآوری کرده است ….
انشاء شماره 1 :
مقدمه: پایان شب سیاه که همه ی طبیعت و آدم ها و حیوانات را به خاموشی کشانده است طلوع خورشید از پشت ابرهاست آنگاه آفتاب تلالوی طلایی اش را در فراز آسمان ها می تاباند و شب با آن سیاهی را آنچنان روشن خواهد ساخت که چشم ها از تابشش محسور شوند.
بدنه انشاء: همانطور که پایان شبه سیه، سپید است پایان ظلم و ستم ، آسایش و آرامش است در امتداد مرگ، زندگی است. هیچ شرایطی یکسان باقی نخواهد ماند و هیچ حقیقتی پشت ابر پنهان نخواهد ماند و روزی ابرها کنار خواهد رفت و یک روز طوفانی با ابرهای سیاه که مانع از بیرون آمدن تور طلائی آفتاب است، کنار خواهد رفت و باری دیگر آفتاب می تابد… خدای رحمان و رحیم هرگز این اجازه را به هیچ کس نخواهد داد که حق بنده اش پایمال شود. آنقدر بزرگ است که حتی در تصور نمی گنجد.
چنین خدایی به نحوی که خود ما ، انگشت به دهان بمانیم معجزه ایی نازل خواهد کرد و اجازه نخواهد داد هر روز زندگیمان ابری و بارانی باقی بماند. درست در لحظه ایی که ناامیدی در حال احاطه کردن روح و قلبت است، طوفان را به اتمام خواهد رساند و آفتاب را مهمان قلب سرد و تاریکت خواهد کرد تا تو نیز باری دیگر به خود یادآور شوی که خدایی که برای خنداندن گلی ، آسمان را می گریاند و خدایی که برای شکوفه های خندانش آفتاب را از پشت ابرها بیرون خواهد آورد.
نتیجه گیری: توکل کن به خدایی که شب را در کنار روز، ابر را در کنار آفتاب و ظلم را در کنار نیکی قرار داده است.
انشاء شماره 2 :
مقدمه : هر طلوعی را غروبی است و هر غروبی را طلوعی. هر رفتی آمدی دارد و هر غیابی یک حضوری!
بدنه : در پس کدام ابر تیره پنهان شده ای که رخت برایم حکم غیاب دارد و فرامش کرده ام که همین انوار اندک ساتع شده در جهان ناشی از حضور توست. در پس کدام ابر به دنبالت بگردم ای خورشید من؟
افسوس که حصد و کینه و دلبستگی به دنیا بال هایم را شکسته اند و نمی توانم به سویت پرواز کنم! اما تو چررا نمی آیی؟ میدانی چیست؟ به حکم الهی شک ندارم ! به مردم دنیا پرست دنیا شک دارم و هراسانم مبادا نردبان آسمانی ات را پیش از آمدنت به حراج بگذارند و دیگر راهی برای بازگشت باقی نماند.
اما من منتظرت می مانم. هرجمعه در کلاس درس انتظارت حاضر می شوم و آداب آشنایی با خورشید نیمه پنهان را می آموزم و خوشا به حال کسی که در کلاس انتظارت حتی یک جمعه هم غیبت ندارد.
نتیجه : همیشه خورشید پرفروغ آسمان غبارآلود قلب من بمان! ای یگانه خورشید آسمان قلب من. بدان که جهان من تنها با انوار تو پرنور می گردد پس بتاب. رخ بنما که هیچ خورشیدی تا ابد پشت ابر نمی ماند و این ما هستیم که پشت این ابر غیبت پنهان مانده ایم. اللهم عجل لولیک الفرج.
انشاء شماره 3 :
مقدمه: پلیدیها و زشتی هیچگاه نمیتوانند تا ابد مخفی بمانند و روزی فرا خواهد رسید که حقیقت بر همگان روشن خواهد شد. حقیقت روشنایی خود را بر همه خواهد تاباند.
بدنه: برخی انسانها تصور میکنند که با مخفی کاری و پنهان کردن حقیقت میتوانند خود را نجات دهند. خداوند متعال به عنوان ناظر بر همه کارها دست این افراد را رو خواهد کرد. فروشنده مغازهای در محله ما دست خیری در فروش مواد غذایی نداشت. در وزن کردن اجناس دغل بازی میکرد و به کم فروشی مشهور بود. همه ساکنین محله به اون این کار را گوشزد میکردند ولی او با حرفهای بی پایه و اساس خود را تبرئه میکرد. روزی فرد غریبه از فروشنده مقداری حبوبات خرید. سفارش خرید او پنج کیلوگرم بود. مرد فروشنده مانند همیشه پنج کیلو حبوبات به همراه مواد دیگری که وزن را سنگینتر نشان میداد تحویل مشتری داد. از قضا مشتری یکی از مامورین تعزیراتی بود که متوجه کار فروشنده شد و او را به سنگینی جریمه کرد.
نتیجه: حقیقت روزی برملا خواهد شد و نمیتوان به امید اینکه تا ابد مخفی ماند به زندگی ادامه داد. خدا به عنوان قاضی و دادگر بر همه کارهای ما نظارت دارد.