admin
04 آبان 1402

گسترش مثل نویسی صفحه 46 نگارش هفتم (هر که بامش بیش برفش بیشتر)

0 دیدگاه

گسترش مثل نویسی صفحه 46 نگارش هفتم (هر که بامش بیش برفش بیشتر)

بازآفرینی ضرب المثل هر که بامش بیش برفش بیشتر کلاس هفتم – جواب صفحه ۴۶ نگارش پایه هفتم

پایه هفتم – درس سوم 3 – صفحه ی ۴۶ – هر که بامش بیش برفش بیشتر

بازنویسی مثل نویسی صفحه 46 نگارش هفتم (هر که بامش بیش برفش بیشتر)

رسانه اکسیر آموز در این بخش به مثل نویسی صفحه 46 کتاب نگارش پایه هفتم – درس سوم پرداخته است و در ادامه جواب این مثل نویسی برای شما دانش آموزان گرامی گردآوری کرده است ….

جواب صفحه ۴۶ نگارش هفتم

انشا در مورد هرکه بامش بیش برفش بیشتر هفتم

مقدمه انشا : ما در ایران عزیزمان ضرب المثل ها و حکایت های زیادی با داستان و اتفاق های زیادی برخورداریم که یکی از ضرب المثل ها ن«هرکه بامش بیش برفش بیشتر»می باشد.

تنه انشا : بند اول : در روزکاران قدیم،در میان این همه ادم،دو همسایه دیوار به دیوار زندگی می کردند که یکی پیرمردی تنها و سالخورده بود و دیگری جوانی بشاش وکمتجربه.پیرمرد خانه ایی کوچک و درویشانه ایی داشت که برای مردی تنها کافی بود.اما دراین میان جوان کم تجربه برای خود خانه ایی بزرگ ساخته بود و همیشه پیرمرد را برای خانه ی کوچکش مسخره می کرد و پیرمرد هربار در مقابل سخنان گستاخانه ی جوان سکوت می کرد.

تنه انشا : بند دوم : گذشت و گذشت تا به فصل سرما و زمستان رسید،ابرهای سیاه امدند و گلوله های سفید برف از اسمان فرو امدند و بر روی سقف خانه ها و زمین و درختان نشست. نشست و ارتفاعش زیاد شد.به حدی که اهالی روستا به فکر برف روبی افتادند تا مبادا از سنگینی برف سقف بالای سرشان ریزشکند و دراین زمستان سرد و یخ بندان اواره شوند.پیرمرد و جوان نیز پاروهای خود را ازانباری بیرون اوردند وشروع به برف روبی کردند.پیرمرد به دلیل داشتن خانه ایی کوچک و سقفی کم زود کارش به اتمام رسید و توانست سقفش رااز برف خالی کند،اما مرد جوان به علت داشتن خانه و سقف بزرگ هنوز نیمی از برف را به پایین نفرستاده بود در حالی که از خستگی و سرمای زیاد توان ماندن نداشت.پیرمرد که باتجربه بود و همیشه در مقابل سخنان جوان گستاخ سکوت می کرد این بار لب به سخت گشود و گفت «هرکه بامش یبش برفش بیشتر»

نتیجه گیری : هیچ زمان کسی را به تمسخر و سخره نگیریم،زیرا که ممکن است به همان علت مورد امتحان و خشم خداوند قرار بگیریم.بنابراین برای هرچه که خود یا دیگران دارند شکرگذار باشیم و هیچوقت برای چیزی کسی را مسخره نکنیم و علاوه براین کسی که چیز زیادتری دارد چه از نظر مال و ثروت و چه از نظر عشق و علاقه و محبت،مشکلات و سختی های ان هم زیادتراست.بنابراین باید با صبر و شکیبایی در مقابل سختی ها و مشکلات ایستادگی کنیم تا دراین مسیر موفق شویم

گسترش داده شده ی ضرب المثل هر که بامش بیش برفش بیشتر

مقدمه : خداوند وقتی انسان را افرید به هر شخص به اندازه ای که به صلاح وی بود نعمت هایش را ارزانی داشت.

بدنه : ضرب المثل هرکه بامش بیش برفش بیشتر بیان گر مسئولیت پذیری انسان ها در مقابل داشته هایشان است. و به این معنی است که هرکس هرچه دارایی هایش بیشتر باشد وظیفه اش در برابر انها بیشتر خواهد بود. همچنان که در دین اسلام یکی از فروع دین خمس و زکات است. یعنی که هرکس باید در سال بخشی از مال خود را در راه کمک به محرومین هزینه کند. و هرکس بیشتر ثروت داشته باشد باید مقدار بیشتری را هزینه کند.
از طرف دیگر بیانگر این است که هرکس ثروت بیشتری داشته باشد حرص و طمع بیشتری نیز دارد و همیشه نگران از دست دادن آن خواهد بود و هرچه مال و ثروت بیشتر حرصرو طمع و نگرانی نیز بیشتر خواهد بود.

نتیجه : شخصی در ۲۰ سالگی ازدواج میکند و در ۴۰ سالگی بچه دار می شود شخصی ۳۰ سالگی ازدواج می کند و ۳۵ سالگی بچه دار می شود. باید به یاد داشته باشیم که ما از دیگران نه جلوتر هستیم و نه عقب تر! پس باید حرص و طمع را از خود دور کنیم و سعی کنیم از هر آنچه داریم لذت ببریم.

 

گسترش ضرب المثل هر که بامش بیش برفش بیشتر – شماره 2

در گذشته مرد فقیری زندگی می کرده است که با کارگری در کاخانه ای امرار معاش می کرده است . مرد فقیر همیشه حسرت ثروت صاحب کارخانه را می خورده است .

صاحب کارخانه بیماری سختی می گیرد و زمان مرگش فرا می رسد . از آنجا که صاحب کارخانه هیچ وارثی نداشته است و مرد فقیر درستکارترین شخص در کارخانه بود . صاحب کارخانه تصمیم می گیرد تا کارخانه را به او بسپارد و راهی دیار باقی شود .

مرد فقیر با وجود اینکه از مرگ صاحب کارخانه ناراحت شده بود اما بسیار از تصمیم صاحب کارخانه خوشنود بود و از مدیریت کارخانه استقبال کرد .

مدتی گذشت و مرد فقیر با مشکلات فراوان مدیریت کارخانه روبرو شد به طوری که گاهی از زندگی جدیدش خسته می شد و آرزو می کرد به زندگی ساده سابقش برگردد.

روزی یکی از دوستان صمیمی مرد فقیر برای عرض تبریک نزد او آمد و به او تبریک گفت . اما مرد فقیر که از وضعیت پرتنش فعلی اش بسیار خسته بود به او گفت : ” ای رفیق بیچاره من ، خوشبختی برای شماست آن زمانی که کارگر کارخانه بودم فقط به فکر اندکی درآمد برای خانواده خودم بودم ولی اکنون باید به فکر صدها کارگر باشم که هر کدامشان از من انتظارهای مختلفی دارند ”

جواب صفحه ۴۶ نگارش هفتم – شماره 3

در روزگاران قدیم در میام این همه آدم دو همسایه دیوار به دیوار زندگی میکردند که یک پیر مردی تنها وسالخورده ودیگری جوانی کم تجربه پیر مرد خانه ای کوچک ودرویشانه ای داشت که برای مردی تنها کافی بود اما در این میان جوان کم تجربه برای خود خانه ای بزرگ ساخته بود وهمیشه پیر مرد را برای خانه کوچکش مسخره میکردو پیر مرد هر بار در مقابل سخنان گستاخانه جوان سکوت میکرد گذشت و گذشت تا به فصل سرما و زمستان رسید ابر های سیاه آمدند وگلوله های سفید برف از آسمان فرو آمدند وبر روی سقف خانه ها وزمین ودرختان نشست وارتفاعش زیاد شد به حدی که اهالی روستا به فکر برف افتادند تا مبادا از سنگینی برف سقف بالای سرشان ریز شکند ودر زمستان سرد و یخبندان آواره شوند پیر مرد وجوان نیز پارو های خود را از انباری بیرون آوردند شروع به جمع کردن برف شدند پیر مرد به دلیل داشتن خانه ی کوچک وسقفی کم زود کارش به اتمام رسید وتوانست سقفش را خالی کند اما مرد جوان او به علت داشتن خانه وسقف بزرگ هنوز نیمه ای از برف را تمان نکرده بود در حالی که از خستگی وسرمای زیاد توان ماندن نداشت پیر مرد که با تجربه بود و همیشه در مقابل سخنان جوان گستاخ سکوت می کرد این بار لب به سخن گشود و گفت (هر که بامش بیش برفش بیشتر)


صفحه بعد :
انشا در مورد محل زندگی ما کلاس هفتم (صفحه 52 نگارش هفتم)
انشا درباره آسمان شب (صفحه 52 نگارش هفتم)
انشا درباره ایران (صفحه 52 نگارش هفتم)

مرتبط : دانلود جزوه نگارش پایه هفتم (pdf)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *