admin
09 آذر 1402

گسترش مثل نویسی صفحه 76 نگارش هفتم (بار کج به منزل نمی رسد)

0 دیدگاه

گسترش مثل نویسی صفحه 76 نگارش هفتم (بار کج به منزل نمی رسد)

بازآفرینی ضرب المثل بار کج به منزل نمی رسد کلاس هفتم – جواب صفحه ۷۶ نگارش پایه هفتم

پایه هفتم – درس ششم 6 – صفحه ی ۷۶ – بار کج به منزل نمیرسد را گسترش دهید

گسترش مثل نویسی صفحه 76 نگارش هفتم (بار کج به منزل نمی رسد)

جواب صفحه ۷۶ نگارش هفتم

رسانه اکسیر آموز در این بخش به مثل نویسی صفحه 76 کتاب نگارش پایه هفتم – درس ششم 6 پرداخته است و در ادامه جواب این مثل نویسی برای شما دانش آموزان گرامی گردآوری کرده است ….

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد بیشتر هفتم

معنی ضرب المثل بار کج به منزل نمی رسد این گونه است که وقتی انسان در کارهای خود در جامعه و یا کارهای شخصی خود می خواهد با زرنگی و تقلب کارهای خود را به پیش ببرد و یا در کارهای خود دروغ بگوید تا بتواند کارهای خود را زودتر تمام کند هیچ وقت این شیوه سرانجام خوشی ندارد. مثلاً کسی که می خواهد کاری را شروع کند با پول ربا قرض می گیرد و کار خود را شروع میکند خداوند هیچگاه به کارش برکت نخواهد داد زیرا ربا جنگ با خداست و خدا رباخواران و ربا دهنده گان را دوست ندارد ولی اگر انسانی همواره بنای خود را در هر شرایط برپایه صداقت بگذارد در هر یک از تصمیمات زندگی و کارهایش هرچند به ضرر او باشد صداقت را ملاک رفتار خود قرار بدهد و فرد موفقی خواهد بود و آینده بسیار روشن و با عزتی خواهد داشت.

گسترش داده شده ی ضرب المثل بار کج به منزل نمی رسد

اتفاقات زیادی هستند که همه آنها برای انسان یک عبرت است ؛به خصوص اتفاقاتی که پایه آن دروغ و دروغگویی است که برای هیچ انسانی عاقبت خوشی ندارد. اگر انسان بتواند در سختی ها و آسانی ها کارهایی را که به نفع همه است، انجام دهد و در کارهایش دروغ و فریب کاری نباشد بدون شک فرجام کارهایش سرافرازی است؛ولی اگر نتواند خود را کنترل کند و خطایی انجام دهد شاید باعث شود که آبرویش، ثروتش، اموالش وحتی تمام دارایی اش را از دست بدهد. اینگونه افراد هیج ارزش واعتباری دراجتماع ندارند. سعی کنیم همیشه صادق باشیم و کارهایی انجام دهیم که پایه اش راستگویی باشد، چرا که بار کج به منزل نمی رسد.

 

گسترش ضرب المثل بار کج به منزل نمیرسد – شماره 2

در زمان های قدیم پسر جوانو بازیگوش در روستا زندگی می کرد که از قضا دستش کج بود و دزدی می کرد و سر اطرافیان خود را کلا میذاشت اما هر چه قدر دزدی می کرد و حق دیگران را می خورد نه خانه خوبی داشت و نه غذا درست حسابی برای خوردن داشت و همیشه بدهکار بود و از نظر مالی مشکل داشت روزی کیسه ای زر و سکه دزدید بود از دست سربازان در حال فرار بود بعد از دویدن زیاد و تنگی نفس و رهایی از دست سرباز ها گوشه ای دنج ایستاد تا نفسی بکشد و دوباره بگریزد و وقتی دست در جیب خود کرد تا از وجود کیسه اطمینان کند هر چه قدر گشت اما کیسه ای در جیب او نبود پیر مردی که در گوشه ی همان دیوار بود در نظاره گر رفتار پسر جوان بود و گفت ای جوان بار کج به منزل نمی رسد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *